امام ما …
بچهها مثل همیشه برای کلاسهای فوق برنامه ذوق داشتند،
فوتبالیستها در حیاط مدرسه مشغول گرم کردن خود بودند…
صدا سمباده کشیدن بر روی چوب
کشیدن مغز مداد رنگی روی کاغذهای سفید
بیانگر روزی آرام و روتین وار بود.
طبق معمول برای زمان استراحت به سالن آمدند…
نگاهها به سمت پارچههایی که بر روی میز چیده شده بود، کشیده شد
خب بچهها، امروز که به مدرسه اومدید تغییری توی خیابانها ندیدید؟
خانم من دید که شربت نذری میدن.
دیگه چه چیزایی دیدید؟
یه عالمه پرچم و پارچه سیاه روی دیوار خونهها گذاشته بودند…
بچهها بنظرتون چه اتفاقی افتاده؟ چی شده که همه جا نذری میدن پارچه سیاه میزنن؟ این پارچه سیاههای روی میز برای چیه؟
خانم امروز ماه محرم شروع شده
قراره مدرسه رو فضاسازی کنیم
توی محرم امام حسین شهید میشه خانم… برای همین لباس سیاه هم می پوشیم…
16 آبان
بچهها آمادهی رفتن به اردو شده بودند،
به مناسبت روز دانشآموز، معلمشان کارتهای دعوتنامه را بین بچهها پخش کرده بود.