قرار بود در روز دوشنبه، موفقیت‌هایشان را با هم جشن بگیرند و از این باهم بودن نهایت لذت را ببرند.

در فضای مرکز یادگیری ریاضی، همه با سکوت مشغول فکر کردن به پاسخ سوالات انتخابی کودکانشان بودند…
پس از جواب دادن، شهری فضایی ساختند.

به سمت اتاق رفتند و همگی باهم روز معلم را تبریک گفتند
چشمان برق زده از نم اشک خبر از دلهای این آموزگاران مهربان و دانا می داد…

تازگی‌ها شروع به خواندن و نوشتن کرده بودند و این هدیه بهترین هدیه در زمان خودش بود.

صدای قدم‌هایشان، به گوش حیاط مدرسه آشنا می‌آید…

برای سال نو، مدرسه تکانی کردند سفره‌ی هفت سین چیدند…

جلسه‌ی روز چهارشنبه با موضوع اهمیت ادامه‌ی فرآیند آموزشی و حضور در مدرسه تا پایان سال، با توضیحات آقای مقدسین شروع شد.

به مؤسسه‌ی تکما (توانمندسازی کودکان  معلولین آبادان) که رسیدند، از محوطه بازدید کردند تا به کارگاه سفالگری رسیدند.

منتظریم
به ظهورت، به حضورت
به دل کاشته‌ایم، بذر محبت، مهر و عطوفت
لب گشوده‌ایم در هر زمان
عجل الله تعالی فرجه و ارواحنا فداه
که بیایی‌ای مهربان
قرار بر این شد، مسئول تقویم داشته باشند